ّ
لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات
Mohade3 - وای خیلی قشنگ بود میشه چنتا سریال تاریخی دیگه هم بگی؟؟
پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2
پرستو - مستوره ی عزیز ممنونم از نقد خوبتون و انصاف و عدالت و جامع بودن نظراتتون . موفق باشید .
پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2
dayan - سلام مریم جان خوبی بانو؟ خیلی وقته ازت بیخبرم عزیزم حالت خوبه اوضاع روبراهه اینجا رو هم آدرسشو گم کرده بودم تا اینکه امروز موفق شدم وارد وبلاگ بشم
حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17
بهراد - سلام به دوستان
به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4
narges_m - دل منم برای خودتو نقدات تنگ شده عزیزم
من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25
Moonshadow - ممنون ادمین خسته نباشی خیلی خوب بود واسه من تا قسمت ۹ کشش داشت بقیشو بخاطر سوجون و سوهو دیدم نه داستان
پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10
narges_m - سلام مریم گلی عزیزم خوبی؟؟
سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8
Seyedd - نقد خیلی خوبی بود..
تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25
زری - سلام،ببخشید اینجا ميگم ولی کسی wonderful mama رو دیده؟؟از اولین سریال های بوگومه
پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27
فرشته - سلام عزیزم ...میتونی اضافه کنی فکرخوبیه اما کدوم قسمتش میخای اضافه کنی مریم جون ؟
پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
پیش درآمد:
این سریال بدون شک در بالاترین جایگاه لیست درامهای کره ای من قرار میگیره، تاثیر گذار بود و در اکثر صحنه ها باهاش ارتباط برقرار کردم، از دیدنش لذت بردم و 7 قسمت آخر رو به صورت ضربتی نگاه کردم....پس قبول کنید با وجود دو نقد عالی از شیده و رز عزیز نمیتونستم افکارم و دیدگاهامو باهاتون در میون نذارم.
معرفی شخصیتها و بازیگران:
در این سریال انسانهایی با جایگاه های اجتماعی و زندگی های متفاوت موازی هم و به آرامی جلو میرن و گهگاه سبقتی از هم میگیرن و در نهایت در یک نقطه به هم میرسند، بعضی موفق و برخی ناکام.... اما این خط پایان نیست... چون هنوز هم در ادامه مسیر زندگی ناامیدی، دودلی، انتخاب راه و تصمیم گیری وجود داره و پایان انتخاب شده برای این سریال همین مفهوم رو منتقل میکنه....
پارک دونگ هون یک مهندس سازهی با تجربه، با روحیه ای خجالتی و کم حرف، چشمانی سرگردان اما پر از احساس.... راه رفتن های سرگردان و پرسه وارش نشان از خستگی و درگیری ذهنی اون میده .... از این دنیا چه میخواد؟ اما شجاعت پرو بال دادن به خواسته هاش رو نداره....
این نقش رو لی سون گیون ایفا میکنه. باید اعتراف کنم من هیچ وقت از خودش و بازی هاش خوشم نمیومد، چه در پاستا چه در کافه پرنس که معروفترین سریالای اون محسوب میشه ... آدم جذابی برای من نبود ( البته عذرخواهم از طرفدارنش) اما اینجا یک آجوشی خسته و دلزده، ولی جذاب وتمام عیار بود. راه رفتنهای بی هدف، چشمان بی ذوق، حسرتها، رفتن یا نرفتنها...همه و همه به زیبایی تمام از طریق حس این مرد منتقل شد. صحنه گریه های دونگ هون به خاطر حماقتش، زمانی که یون هی خیانتشو رو اعتراف کرد (به صورت فلش بک نشون داده میشد)، لبخند آرام و ناخودآگاهش در آخرین شام با جیان که بعد از شنیدن خبر انتقال او به شهری دیگر از پهنای صورتش محو شد و تبدیل به چهره ای غمزده همراه با لبخندهای ناامید شد، لحن حرف زدن و طرز نگاه کردنش که حس ترس از اعتراف جیآن رو نشان میداد، چشمان بی حس و حال قبل از آشنایی با جیآن و نگاههای سرگردان بعد از رفتن دختر، چشمانی که اشکی سرازیر نمیشد اما غمگین بود... همه و همه شاهکار این سریال و بازی این بازیگر محسوب میشد.
لی جیان دختری زیبا و باهوش، روراست، با چهره ای رنگ پریده، بد اخلاق و کم حرف، شانه های افتاده مانند کسی که بار سنگینی رو به دوش میکشه. تنها دارایی زندگی او مادربزرگ معلولش هست. صبحها در شرکت به صورت یک کارمند قراردادی و شبها در شغلهای پاره وقت کار میکنه تا بدهی بجا مانده از مادرش را پرداخت کنه.
آیو بازیگر نقش لی جیان در این سریال هست. این دختر ریزه میزه و ظریف بازیگر و خواننده موفق کره ای است که با سریال رویای بلند و بعدش مرد زیبا شناختمش. بازی متوسطی داشت اما دوست داشتنی و شیرین بود. تا اینکه در عاشقان ماه توانست دو وجه از بازی خودشو-در ابتدای سریال یک دختر شاد و سرزنده و از اواسط آن یک دختر بالغ و باهوش- به نمایش بگذاره.. با وجود سن کمش تونست نقشی باور پذیر را ارائه بده. اما تو این سریال واقعا گل کاشت. آیو به خوبی تونست نگاههای سرد و خسته، جسارت و هوش، حس بدبینی نسبت به همه دنیا به خاطر تنهایی و بی پناهیش رو در چهره و طرز راه رفتنش نشون بده.... و از زمانیکه عاشق شد.... رنگ نگاهش عوض شد. نگاه های سرد و حرکت چشمان همیشه مات و خیره اش تبدیل به نگاه ملایم، محبت امیز، قدردان و خجالتی شد. گام برداشتنهای محکم، سریع و ضربه وار، دستانی با حالت تدافعی و گارد خاص ظاهر جیان در ابتدای سریال، نشان از اعتراض و بی اعتمادی میداد. اما در آخر سریال راه رفتن و طرز قرار گیری دستان جیان، آرامش درون و اعتماد به نفس و رهایی از حصار دورش رو نشون میداد (یک کادر بسته از نوع راه رفتن، و طرز قرارگیری دستانش در 15 دقیقه اخر میبینید).
کوانگ ایل طلبکاریست که جیان رو به ستوه آورده و از هر راهی برای آزار او استفاده میکنه. پسری با چشمهای آتشین و احساساتی همانند دو لبه چاقو... یک سمت آن عشق و لبه دیگرش نفرت و خشم...از همان ابتدای رویارویی کوانگ ایل و جیآن، حسی بیشتر از یک طلبکار و بدهکار به بیننده منتقل میشه تا اینکه کوانگ ایل داستان کول کردن جیآن کتک خورده رو تا بالای تپه یاداوری میکنه و اینجاست که مطمئن میشیم که سرآغاز این نفرت عشقی بوده.... و در این لحظه سکوتی بین ایندو برقرار میشه که نشون از عشقی میده که در نطفه خفه شده و گفتنی نیست.... هرچند در نهایت این عشقه که لبه برنده خودش رو نشون میده...
جانگ کی یونگ (در نقش کوانگ ایل) بعد از حضورش در سریال بازگشت زوجین در نقش یک پسر مغرور موقر و اتوکشیده به ناگهان در نقش یک پسر زبون نفهم و قلدر ظاهر شد. با وجود حضور کم در سریال، اما نقش تاثیر گذاری داره، میشد با نگاه به او عشقی که در رفتارش باقی مونده رو احساس کرد. او به خوبی تونست از پس نقش پسری که اعتراض خودشو به عشق از دست رفته اش نه با زبان بلکه با مشت و لگد بیان کنه و اینکه در این کتک زدنها مقصر رو دختری میدونه که عاقبت داستان رو به اینجا کشوند و کوانگ ایل راهی جز تنفر از جیان نداره. اونقد این نقش رو خوب بازی کرد که من هم بدون تنفر ازش به حالش دل میسوزوندم....
دو جون یونگ، فردی که سرد و مغرور که مافوق پارک دونگ هون در شرکته، اما در گذشته در یک دانشگاه بودن و سال پایینی پارک دونگ هون محسوب میشه. در ظاهر فردی موفق و مصمم نسبت به پارک دونگ هون.... اما در درون فردی متزلزل با عقده های خود کم بینی که استرس و ترسش رو با یک لبخند بی ثبات پنهان میکنه.. جالب اینجاست که در رویارویی ایندو در تنهایی یک تغییر 180 درجه رو میبینیم...در این موقع پارک دونگ هون مصمم و قدرتمند و دو جون یونگ یک فرد متزلزل و ترسو که حتی جرات درگیری با دونگ هون رو نداره و فقط بزدلانه فریاد میزنه... آدمی که جایگاهش رو همیشه متزلزل میبینه و بنابراین به هر چیزی برای رسیدن به خواسته هاش چنگ میندازه ...
کیم یونگ مین بازیگر نقش دوجون یونگ که تنها فیلمی که ازش دیدم- بهار، تابستان، پاییز، زمستان ... و بهار–بود که بازی خاصی نداشت، اما در اینجا یکی از بازیگران مورد علاقه منه. علاوه بر چهره مناسب برای این نقش، شخصیت یک فرد پوچ و پست رو به خوبی به نمایش گذاشت. یکی از بهترین سکانسهای بازی این فرد، نگاه پر از هراس و متزلزل دوجون یونگ که کنار آتیش در کنار رئیس به پارک دونگ هون و یا حرفهای جیان در رویارویی با دوجون در اداره پلیس و تغییر چهره اون که نشونی از عقده و آرزوهای از دست رفته اش هست...
کانگ یون هی همسر پارک دونگ هون یک وکیل موفق، زنی بی حوصله که با منطق و باورهای خودش عشق کمرنگ شده همسرش رو در وجود مردی دیگر جستجو میکنه. هرچند که اعتراف میکنم کارگردان تونست با چند سکانس، کاری کنه که شخصیت یون هی اونقدرها هم منفور نباشه...دیالوگهای (هزاران دلیل برای خیانتم دارم ولی نمیدونم توشون دلیل واقعی هست؟) (با خونوادت خوب رفتار میکردم که دوستم داشته باشی) (من هیچوقت اولویت اول تو زندگیت نبودم) ....اینجاست که میفهمی بعضی اشتباهات راه برگشتی رو نمیذاره.
از طرفی در این سریال با افرادی آشنا میشیم که به قسمی شکستهای بزرگی رو در زندگی تجربه کردن و ناامید و دلزده، هیاهوی روزمره رو پشت سر میذارن، در یک کافه دور هم جمع میشن، به زمین و زمان ناسزا میگن و مست میکنن و به خونه برمیگردن.... در کنار هم و با هم شاد هستند ولی باز هم میدونن که تنها هستن.... غم و درد همدیگرو میدونن، اما درمانی برای هم نیستن....
جونگ هی زنی شاد و سرخوش که وقتی تو تنهایی خودش قرار میگیره تازه میفهمی که تو گرداب گذشته گیر کرده، عشق 20 ساله گذشته خودش رو از دست داده، هدفی برای آینده نداره، از داشتن کانون گرم خونواده محرومه و هر روز رو به امید جمع شدن دوستانش درکافه اش شب میکنه و هر شب رو به حال گذشته از دست رفته اش با گریه به خواب میره.. گریم خوب و جذابی داشت و چقدر به چهره این زن این رنگ و مدل مو میومد. منکه عاشق موهای فر این زن شدم.
برادرهای پارک دونگ هون که رابطه جالبی رو باهم دارن و صمییمت قشنگی رو بین خودشون و مادرشون نشون میده.. هرچند که میبینی هیچ کدوم اونجایی نیستن که میخوان.... یکی در کارش ورشکسته شده، ساده، بیخیال ومهربون، ولخرج اما همیشه غمگین با خنده های ساده لوحانه و دیگری نویسنده و کارگردانی ناموفق، عصبی، باهوش، ناامید و لجباز که سعی میکنه امید و هدف رو-چیزی خودش گم کرده- به دختر ناامید بازگردونه.. این دو برادر در کنار هم تلفیق خوبی هستن تا بتونن یک محیط رو تعدیل کنن.
نقد سریال:
این سریال به نوعی زندگییست. افرادی از طبقات مختلف جامعه و روحیات متفاوت که با تنشهای درونی و بیرونی دست و پنجه نرم میکنن. شخصیتهای سریال نشونی از افراد اطرافمون و چه بسا شبیه خود ما هستند. شخصیتهایی که در جامعه رفتاری متفاوت داشته ولی در خلوت و تنهاییشان شخصیتی دیگر را رو میکنند.
پارک دونگ هون مرد محتاط که جرات تغییر و رویارویی با تنش ها رو نداره، تو یک وضعیت ثابت تقلا میکنه و دائما مورد قضاوت اطرافیان قرار میگیره، ظاهرا با شرایط شرکت و خونه اش کنار اومده، با اراده و محکمه و صبورانه به زندگیش ادامه میده. برعکس ظاهری آرامی که داره، غوغایی در درونش هست که هر آن او را به ورطه نابودی میکشه. فقط روز را شب و شب را روز میکنه و هیچ امید در او دیده نمیشه. علاقه ای به ارتقا و جرات تاسیس شرکتی رو نداره... از تنها غذا خوردن با جیان و حرف دیگران میترسه و دائما سعی در دوری از حواشی داره، در برابر همه سر تعظیم فرود میاره ...از پی بردن افراد به رازهای درونش و مشکلات زندگیش اضطراب داره، حتی از ترس زندگی بدون همسرش حاضره تا حد امکان موضوع خیانتش رو پنهان کنه... تنها جیان هست که اونو زیر نظر داره و و میدونه که آجوشی چه دردی رو تحمل میکنه و در ظاهر حرفی نمیزنه...... تا جاییکه میبینیم جیان بعد از هر بحران پیش آمده برای پارک دونگ هون، به سرعت خودش رو به آجوشی میرسونه تا تصمیم اشتباهی رو نگیره (مثه صحنه ای که جیان خودشو به رودخانه هان یا خط آهن جایی که آجوشی هست میرسونه).....در جایی از سریال دونگ هون به برادرش میگه (ناراحتم از اینکه منو اینقد میشناسه) و یا زمان رویارویی با جیان در اتاقک پیرمرد میگه (ممنون که زندگی رقت بارم رو دیدی و بازم کنارم موندی)....."چیزی مهمی نیست" جمله ای که پارک دونگ هون به جیآن میگه، اما در حد شعار برای خودش محسوب میشه و بهش باور نداره....همه مشکلات رو نیم بند رها میکنه و سعی در پنهان کردنشون داره و قانونش اینه که (تا وقتی کسی ندونه مشکلی نیست)...
ولی در مقابل جیآن برخلاف ظاهر مایوسی که داره و جملات ناامیدکننده ای میزنه، در حال جنگیدن با زندگیست و امیدوار به پرداخت همه بدهیها و رها شدن ... در سخت ترین شرایط زندگی، حتی آرزوی مادربزرگش رو که دیدن ماه هست برآورده میکنه. کار کردن های شبانه روزی، سعی و تلاش برای پرداخت بدهی نشان از امید به آرامشی است که بنا به گفته خودش قراره تو میانسالی بهش برسه...دختریست کم حرف و رک که به سردی با دیگران برخورد میکنه، پیشنهاد همکاراشو رو رد میکنه، با شنیدن حرف نامربوط تو گوش طرف مقابل میزنه و برای حفظ شرایط التماس نمیکنه، گذشته اش رو پنهان نمیکنه، افکارش رو به راحتی به زبون میاره، حتی افکاری که در پس ذهن پارک دونگ هون هست رو به روش میاره، افکاری که باعث هراس و تعجب دونگ هون میشه و یا کاری رو میکنه که خود دونگ هون از عهده اش بر نمیاد مثه توگوشی زدن جیان به همکارش که مورد شماتت پارک دونگ هون قرار گرفت اما جسارت او دختر رو در دل تحسین میکنه و ازش تشکر میکنه.
آجوشی کم کم جذب این دختر میشه، چون در وجود جیان جسارتی رو میبینه که در وجود خودش نیست و قدرت درونی که باعث آرامشش میشه...هرچند که تنها اعترافات عشقی جیان رو میبشنویم، اما بیننده میتونه کشش آجوشی رو به سمت جیان حس کنه... این پارک دونگ هون هست که در اکثر صحنه ها به سمت جیان میاد تا بتونه صحبتی رو باهاش داشته باشه ... نگاههای منتظر پارک دونگ هون بدون هیچ کلامی عالی بود و یا پرسه زدنهای پارک دوهون در کوچه ها و چشمانی که نا خودآگاه به دنبال جیان میگرده در جای جای سریال دیده میشه...
سکانس نگاه منتظر پارک دونگ هون در رستوران که شاید یک قرار عاشقانه باشه...سکانسی که پارک دونگ هون از ترس از دست دادن جیان به بهانه دمپایی به دنبالش میاد....
و یا بخشی از سریال که به نظرم برای نشون دادن احساس پارک دونگ هون شاهکاره. جیان از مترو پیاده نمیشه و جا میمونه....عکس العملهای عالی پارک دونگ هون و ریزه کاری رفتاری اون عالیه، به خودش اجازه نمیده تا با اون دختر تماس بگیره، برای منتظر موندنش به دنبال توجیه هست پس به قصد خرید برای کافه دوستش به فروشگاه میره و در نهایت جیان میاد... اون میخواد برای همراهی با جیان بهانه بیاره .... هرچند که سعی داره اینورو به خودش و اون دختر و همه اطرافین بقبولونه که جیان فرقی با بقیه نداره و فقط لیاقت خوبی رو داره، اما در واقعیت او نیاز به یک همزبون و همدرد داره ... و تنها کسی که حس آرامش رو به اون میده جیان هست و این رو فقط بیننده میبینه. چون توی تنهاییهاش فقط بیننده همراهشه... و کم کم به جایی میرسه که ناخودآگاه از سوی جیان قدرت میگیره، مقاومت میکنه، میجنگه و پیروز میشه.... تصمیم به تغییر شغل میگیره و حتی از برملا شدن ماجرای خیانت همسرش ابایی نداره و همه اینها یک قدم بزرگ براش محسوب میشه.
از طرفی هم جیآن نیاز به تکیه گاه داره، فردی که در مواقع سخت بهش پناه ببره.... حرفهای آجوشی در رابطه با قانون نگهداری مادربزرگش و تعجبی که در چهره جیان پدیدار میشه و یا تماس با آجوشی بعد شنیدن خبر فوت مادربزرگ و اعتراف به آرامش از بودن آجوشی در زمان مرگ مادر بزرگ گواه بی پناهی جیانه، همون طور که خودش گفت انگار اولین باره که یک ادم رو میبینه یا تو مصاحبه اش از اون به عنوان یک فرد قابل احترام یاد کرد...
روابط ایندو بسیار زیبا و دلنشین بود...ایندو مکمل هم بودند. معنای نام این دو نشان از عنصر وجودیشان داشت. جیآن به معنای رسیدن به آرامش و دونگ هون به معنای قدرت...آرامش و قدرت...دو چیزی که ایندو از داشتن آن محرومند... جیآن آرامش از دست رفته آجوشی رو به او برمیگردوند و به او قدرت زندگی برای روزهای آینده و مشکلات بعدی را میده و دونگ هون تکیه گاه و نماد قدرتی برای جیآنه و با حرفهایش آرامش و اعتماد به نفس را به جیآن برمیگردونه.
دست مریزاد به فیلمنامه و کارگردانی... در این سریال صحنه هایی را شاهد هستیم که بسیار هوشمندانه وتاثیرگذار هستند...
یکی از صحنه های تاثیر گذار، گریه پارک دونگ هون در تنهایی که نشون میده بعد از اون همه فراز و نشیب هنوز هم احساس شادی و آرامش نداره و تنهاست....
سکانسی که جیان میخواد عشقشو از سرش بیرون کنه...
سکانسی که پارک دونگ هون قتل رو میفهمه و گریه های جیان....
سکانسی که پارک دونگ هون در سینما موبایلشو بالا میاره و با ترس و دودلی میگه باهام تماس بگیر....
سکانسی که بعد از مدتها بی خبری آجوشی از جیان، میخواد به ملاقاتش بره...
سکانسی مرگ مادر بزرگ و حرفهای جیان....
سکانس در آغوش گرفتن جیان...
سکانس فرار جیان که در خیابون زانو میزنه و با گریه چندین بار از پارک دونگ هون عذرخواهی میکنه....
اما درخشانترین سکانس، سکانس آخر و دست دادنشون و حس آرامشی که تو چهره هر دونفر موج میزنه خنده شاد و عمیق پارک دونگ هون و خنده همراه با خجالت جیآن.... لبخند عمیق و هیجان زده دونگ هون در سکانس آخر که در طول سریال ندیدیم و دست دادنی که حتی محکم تر از جیان بود و تغییر نگاه جیان که در سکانس آخر رنگ گرفته و همراه با آرامشه و تاکیدی که روی کلمه (آره) داره به سوال (آیا به آرامش رسیدی؟) نشون از رضایت و آرامشی است که به بهترین سبک ممکن نشون داده شد.
موسیقی متعادل، وزین و گوش نواز سریال به اندازه و بجا استفاده شده و تاثیرگذاری خوبی بر روی صحنه ها داره.. نورپردازی تیره ای رو در سریال شاهد هستیم به گونه ای که قلب آدم رو توی مشتش میگیره، اما به نظر من با حس و حال سریال همخوونی داره... در این سریال لباسهای پر زرق برق نمیبینیم. حتی گریمهای ساده ای رو شاهد هستیم .... و این هوشمندی بالای کارگردان رو میرسونه که کمک به توجه بیشتر به محتوای داستان و دیدن اکت بازیگران میکنه..
این سریال در ظاهر یک عاشقانه آرام، اما در درون طوفانیست. یک عاشقانه محض با کمترین کلمات رمانتیک مرسوم... در این سریال خبری از کشمکش های عاشقانه، پیدا شدن عاشق وسط دعوا و نجات معشوق و یا ازدواج و مخالفان آن نیست .... اما با گفتن جمله (تو آدم خوبی هستی) به یکدیگر در دل طوفانی به پا میکنه که حتی تبعاتش به ما هم میرسه. تشکرهای پیاپی پارک دونگ هون در قالب روحیه خجالتی و محتاط او و یا (فایتینگ) گفتن دختر سرسختی و غیر قابل نفوذی نظیر جیان عاشقانه ترین جملاتیست که دل هر بیننده ای رو به لرزه در میاره
میتونم به جرات بگم یکی از زیباترین در آغوش گرفتن ها یا احساسی ترین دست دادن ها و عمیق ترین لبخندها رو در این سریال دیدم.
در پایان میخوام بگم که این درام یک سریال بی عیب و نقص و قابل احترامه ... به دل من که خیلی نشست....پس با تمام وجود دیدن سریال "آجوشی من" رو به همه دوستای خوبم توصیه میکنم...
****
نقدهای دیگر این سریال رو با جستجو در وبلاگ پیدا کنید
تعداد بازدید از این مطلب: 273
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای آمار وب سایت:
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |